معرفی کتاب: «شاه بی شین» نوشته محمدکاظم مزینانی
انتشارات سوره مهر، چاپ ۱۳۸۹
شاه بی شین روایتگر زندگی شخصی محمدرضا شاه پهلوی از زمان کودکی و حکومت رضاشاه تا مرگ او در بیمارستانی در قاهره است. کتاب متنی روان و منسجم دارد و علی رغم این که دو روایت خطی همزمان را ارائه می کند، خواننده به راحتی با آن همراه می شود و خط داستان را گم نمی کند. دو روایتی که در نهایت در بیمارستان المعادی قاهره بر روی تخت محمدرضا به یکدیگر می رسند و داستان با مرگ او پایان می پذیرد. (البته در واقع کتاب سه روایت همزمان را دنبال می کند. ولی روایت سوم تا حدی گنگ و در عین حال کمرنگ است.) ویژگی مثبت کتاب روایت زندگی شخصی شاه همراه با جزئیات و ریزه کاری های تاریخی و بدون شعارزدگی و با نگاهی بی طرفانه است. از نوع ارتباط او در کودکی با پدرش رضاشاه _که در داستان او را «پدر تاجدار» خطاب می کند- و مادرش تاجالملوک و خواهر همزادش اشرف تا علایق و دلبستگی های او، توانایی هایش، برگزاری جشن های دوهزار و پانصد ساله ی شاهنشاهی، سه ازدواج محمدرضا با فوزیه، ثریا و فرح و دلایل این ازدواج ها و جدایی ها و سختی ها و نکبت های زندگی شخصی پادشاهی که شکوهی ظاهری داشت.
«بله، سه بار ازدواج کرده ام، اما نه از سر هوا و هوس و یک بار هم در زندگی احساس خوبشختی نکرده ام. در میان همسران من فوزیه، هیچ لطفی نداشت جز زیبایی؛ ثریا همه چیز داشت الا قدرت باروری، شهبانو[فرح]، هم زیبایی دارد و هم قدرت باروری، اما دریغ از ذره ای همدلی و تفاهم!» (ص۲۷۸)
از متن داستان پیداست که نویسنده در باره ی زندگی شخصی پهلوی ها خوب مطالعه کرده است. ولی روایت داستان اشکالاتی هم دارد. نویسنده به جزئیات زندگی محمد رضا پرداخته، با این حال بعضی از حوادث مهم تاریخی که گاه ارتباطی مستقیم با زندگی محمدرضا شاه دارند -خواسته یا ناخواسته- از متن روایت حذف شده است. دستور شاه برای تاسیس ساواک، چرایی و چگونگی تبعید امام خمینی(ره) به نجف اشرف، نقش امام خمینی(ره) در پیروزی انقلاب اسلامی، چگونگی و علل شکل گیری اعتراضات مردمی و… از مسائل مهمی است که به جز چند اشاره ی خیلی کوتاه اثری از آن ها در داستان نیست. به علاوه در بسیاری از فرازهای داستان توصیفی که از محمدرضا شاه، فرح و حتی رضاشاه می شود، توصیفی است که از آن ها چهره ای دوست داشتنی، عاطفی و حتی بی گناه به نمایش میگذارد. اگرچه این توصیف ها علاوه بر زبان راوی داستان، گاه از زبان شاه و گاه از زبان فرح انجام می شوند و در واقع نویسنده با این کار می خواهد نشان دهد که نگاه آن ها به خود این گونه بوده است. آن چه از بی کفایتی پهلویهای اول و دوم در این کتاب آمده، بخش بسیار کوچکی از نزدیک به شش دهه ظلم پادشاهان پهلوی است.
گزیده متن:
ص ۲۹۶: لبخندی تلخ چهرهات را میپوشاند و عکاسها مثل صیدی بیدست و پا شکارت میکنند. آنها بیصبرانه منتظر پرواز تواند تا افتخار ثبت این لحظة تاریخی را از آن خود کنند. در این هیر و ویر، به سؤال خبرنگارها پاسخ میدهی و اعلام میکنی جهت استراحت مدتی به مسافرت میروی. صدایت چنان تو خالی است که کسی حرفت را باور نمیکند.
ص ۳۵۸: با دخالت شهربانو، تعدادی از حاضرات اتاق عمل را ترک میکنند و تو میمانی و پانزده جراح و پزشک و تکنسین، که تو را بیهوش میکنند و میفرستند به عالم هپروت و سوراخی کوچک زیر دندة چپت ایجاد میکنند. چرک و عفونت است که از شکمت سرازیر میشود به بیرون.
برچسبها: شاه بی شین
درباره طرح جلد و ظاهر
در مورد رمان دخیل عشق اولین چیزی که به نظر خواننده می آید طرح جلد آن است که در نوع خود ابتکاری به حساب می آید. نوع کاغذ ها، رنگ حروف که سبز کمرنگ و همرنگ جلدهای داخلی کتاب است، بر جذابیت و تازگی آن افزوده است. به علاوه اینکه تصویر نویسنده و سابقه کاری و مختصری از زندگی او هم در چند برگ کوچک در ابتدای کتاب آورده شده که شکل ظاهری کتاب را زیبا کرده است.
و اما ماجرا و مضمون اصلی کتاب؛
رمان، یک رمان ماجرامحور است. به این معنا که ماجراها و حوادث نقش تعیین کننده تری نسبت به شخصیت ها دارند و پیش برنده حوادث داستان هستند. این رمان، رمانیست که قصه دیگری از قصه های جنگ را روایت می کند. شخصیت اصلی دختری به نام صبوره است که تا چهل و چند سالگی مجرد می ماند به امید آنکه با یک جانباز ازدواج کند و مثل خود او که زمانی در جبهه جهاد کرده است؛ جهاد کند. و با مراقبت از او، هم به علاقه و عشق خود پرداخته باشد و هم به فکر ثواب بردن باشد. صبوره زنی است که هنوز با خاطرات جبهه و بازماندگان آن حادثه زندگی می کند و گویی قصد دارد از طریق حضور و وجود جانبازان و نحوه زندگی آنها و تلاش برای التیام بر دردهای بی شمار آنها، جبهه و جنگی که رخ داده را در زندگی پیاده کند و نشان دهد. صبوره زنی نیست که جبهه برایش تمام شده باشد؛ خود او هم در جوانی هایش به امدادگری در جبهه می پرداخت و گذشته شخصیت از طریق گفت و گوی او با خواهر زاده اش، برای خواننده روشن تر می شود ← بیشتر …
برچسبها: درباره طرح جلد و ظاهر در مورد رمان دخیل عشق اولین چیزی که به نظر خواننده می آید طرح جلد آن است که در نوع خود ابتکاری به حساب می آید نوع کاغذ ها، رنگ حروف که سبز کمرنگ و همرنگ جلدهای داخلی کتاب است، بر جذابیت و تازگی آن افزوده است به علاوه اینکه تصویر نویسنده و سابقه کاری و مختصری از زندگی او هم در چند برگ کوچک در ابتدای کتاب آورده شده که شکل ظاهری کتاب را زیبا کرده است و اما ماجرا و مضمون اصلی کتاب؛ رمان، یک رمان ماجرامحور است به این معنا که ماجراها و حوادث نقش تعیین کننده تری نسبت به شخصیت ها دارند و پیش برنده حوادث داستان هستند این رمان، رمانیست که قصه دیگری از قصه های جنگ را روایت می کند شخصیت اصلی دختری به نام صبوره است که تا چهل و چند سالگی مجرد می ماند به امید آنکه با یک جانباز ازدواج کند و مثل خود او که زمانی در جبهه جهاد کرده است؛ جهاد کند و با مراقبت از او، هم به علاقه و عشق خود پرداخته باشد و هم به فکر ثواب بردن باشد صبوره زنی است که هنوز با خاطرات جبهه و بازماندگان آن حادثه زندگی می کند و گویی قصد دارد از طریق حضور و وجود جانبازان و نحوه زندگی آنها و تلاش برای التیام بر دردهای بی شمار آنها، جبهه و جنگی که رخ داده را در زندگی پیاده کند و نشان دهد صبوره زنی نیست که جبهه برایش تمام شده باشد؛ خود او هم در جوانی هایش به امدادگری در جبهه می پرداخت و گذشته شخصیت از طریق گفت و گوی او با خواهر زاده اش، برای خواننده روشن تر می شود ← بیشتر …
ماه مبارک رمضان ایام مهمانی ؛ماه ایستادگی و مبارزه با دشمن بزرگی بنام " خود " .
1- حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَز َّوَ جَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ يُضاعِفُ اللّهُ فيهِ الحَسَناتِ وَ يَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَكَةِ؛
ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مىافزايد و گناهان را پاك مىكند و آن ماه بركت است.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج93 ، ص340 - فضایل الاشهر الثلاثه ص95
2- امام صادق علیه السلام :
مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ مِنْ آخِرِ شَعْبَانَ وَ وَصَلَهَا بِشَهْرِ رَمَضَانَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ صَوْمَ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْن
هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مى كند.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 94 ، ح 1829 - امالی(صدوق) ص 670
3- امام صادق عليه السلام :
من افطر يوما من شهر رمضان خرج روح الايمان منه؛
هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى شود
من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 118 ، ح 1892 - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 236
4- امام علی علیه السلام :
شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى؛
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
شرح فروع کافی ج 4 ، ص 14
5- حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار
رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه اش مغفرت و پايانش اجابت و آزادى از آتش جهنم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 67 {شبیه این حدیث در بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 342 }
6- حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَى آخِرِ لَيْلَةٍ مِنْه
درهاى آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مى شود و تا آخرين شب آن بسته نخواهد شد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 344
7- حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم :
لَوْ يَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِي رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ يَكُونَ رَمَضَانُ السَّنَة
اگر بنده «خدا» مى دانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتى وجود دارد] دوست مى داشت كه تمام سال، رمضان باشد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 346 ، ح 12
8- امام رضا علیه السلام :
مَنْ قَرَأَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَانَ كَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُور
هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماه هاى ديگر تمام قرآن را بخواند.
فضائل الاشهر الثلاثه ص 97 ، ح 82 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93، ص 341
9- امام صادق علیه السلام :
رَأْسُ السَّنَةِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ يُكْتَبُ فِيهَا مَا يَكُونُ مِنَ السَّنَةِ إِلَى السَّنَةِ.
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آينده نوشته مى شود.
تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج4 ، ص 332
10- امام صادق علیه السلام :
كَيْفَ تَكُونُ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قَالَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِيهَا خَيْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِي أَلْفِ شَهْرٍ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَةُ الْقَدْر
چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: كار نيك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است.
من لا یحضره الفقیه ج 2 ،
بازدید مدرسه ابتدایی شهید زنگنه ازکتابخانه شهدای گمنام وبرپایی کلاس
قصه گویی باداستان عاشوراوبرگزاری مسابقه نقاشی
همصحبتی با کتاب
کتابها نه فقط مرکّبی بر کاغذند، بلکه گویندگانی هستند که با شنونده خود سخن میگویند. کتابی که از سرزمین وحی و خانه دل ائمه(ع) و چشمان رازدار مؤمنان سخن بگوید، تو را به خیر و برکت و نور میکشاند و کتابی که از خانه سیاه دل ابلیس و سرزمین متعفن خودخواهی و دنیاگرایی حرف بزند، تو را به بلا و تباهی خواهد کشاند. امام جواد(ع) میفرماید: «هر کس سخن گویندهای را با اطمینان به او بشنود، گویا او را پرستیده است؛ اگر گوینده الهی باشد، خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن بگوید، ابلیس را پرستیده است.»
جدّیتر فکر کنیم
بهار، همیشه خیلی زود میگذرد. بهار جوانی هم به یک چشم بر هم زدن از دست میرود، امّا همان مدّتِ کوتاه سرمایه همه زندگی است. کمی جدّیتر فکر کنیم تا این سرمایه به بطالت نگذرد. کتابها مثل نسیم بهاری روح و روان انسان را طراوت میبخشد، زلال دانش که در کتاب موج میزند، تشنگیِ جان را سیراب میکند و در سایهسار هم صحبتی و همدمی با کتاب، وجود انسان آرامش را حس میکند. اگر کتاب از خوبیها، زیباییها و راستیها بگوید، درخت زندگی، پربار و محکم خواهد شد.
مطالعه، فقط خواندن نیست، رفتن یک راه است، پا به پای جملات، دست در دست کلمات و لمس نزدیک همه آنچه در کتاب است. کتاب خواندن هنر است.
هدف خلقت
«اِقرَاء بِاسمِ رَبِّک الَّذی خَلَق». «بخوان»، این اولین گفته خدا با حبیبش است. «بخوان» تا هدف خلقت به دست آید، تا دین خدا استوار شود، تا آفرینش به هدف خود برسد، بخوان که کتاب، برترین معجزه جاوید آفرینش است. روز کتاب و کتابخوانی بر شما پیروان کتاب آسمانی، قرآن مبین مبارک باد.
شرافت کتاب
در عظمت و شرافت کتاب همین بس که خدای متعال به آن سوگند یاد میکند: «ن وَ القَلَم وَ ما یَسطُرُون؛ قسم به قلم و آن چه مینویسند» کتاب از برترین نعمتهای الهی است که در پناهش بشر از حضیض و گرداب جهل به بلندای دانش میرسد و از تاریکی غفلت به روشنی دانایی پا مینهد. ما نیز کتاب را بزرگ بداریم.
نام خدا، آغازگر خوبیها
کتاب اگر میخواهد روشنگر راه درست با شد، اگر میخواهد رشته رسیدن به روشنیها و کشتی نجات از گرداب جهل باشد و اگر میخواهد دوست مهربان و مائده آسمانی روح و یار با وفا باشد، اگر میخواهد انتهایش خوبی و روشنی باشد، اگر هدفی دارد و اگر میخواهد شریف و عزیز باشد و خواندنش روح را صفا دهد، باید با نام خدا آغاز شود؛ امام ششم، امام صادق(ع) میفرماید: «لا تَدَع کِتابَةَ بِسمِ اللّه الرّحمن الرّحیم فی الْکِتابِ؛ در نوشتارت، بسم اللّه الرّحمن الرّحیم را وا مگذار»
کتاب بیانگر شخصیت
کتابها پنجرههایی درون آینه تمام نمای ذهن نویسندگانشان هستند و بوستانهایی که از چهره دستی باغبانان نشان دارند. امیر مؤمنان؛ علی(ع) میفرماید: «کتابُّ الرَّجُلِ عُنوانُ عَقْلِهِ وَ بُرهانُ فَضْلِهِ؛ نوشته آدمی، نشان عقل و نشاندهنده میزان فضیلت اوست»
کتابها، سپری در برابر آتش
کتابهای مفید و علمی، در شرافت و افتخار، برتر از حتی خون شهیداناند و چنان گران بهایند که حضرت رسول(ص) در این مورد میفرماید: «المؤمنُ اِذا ماتَ وَ تَرَکَ وَ رَقَة واحِدَةً عَلَیْها عِلْمٌ تَکُوُنُ تِلْکَ الورَقةُ یَوْمَ القیامَةِ سَتَرا فیما بینَهُ وَ بَیْنَ النّارِ؛ هرگاه مؤمنی از دنیا برود و و از او یک ورق که بر آن نکته علمی نگاشته شده باشد، باقی بماند، سپری بین او و آتش جهنّم خواهد بود.»
نهج البلاغه؛ کتاب دل
امسال، سال مولا علی(ع) است و نهج البلاغه، فخر همه کتابهاست. در فصاحت و بلاغت، شریفترین؛ در معرفت و شناخت، بهترین؛ در علم و ادب، برترین و در نورانیت و معنویت عالیترین. فرخنده باد سال مولایمان علی(ع) ـ گرامی باد. روز کتاب بر شیعیانش عشق به این کتاب مبارک باد.
نهج البلاغه؛ زینت کتاب
روز کتاب و کتابخوانی را با نهج البلاغه گرانقدر آذین میبندیم. دریای پرشور معرفت و خداشناسی، دانستنیها و پندها، روشنگریها و بینشها که روح مشتاق ما را به بلندای آسمانِ فهم و درک میبرد و کدورت کج فهمی و کژی را میزداید و به گوهر معرفت و شناخت آراسته میکند. خوشا به جلال و شکوه این کتاب و آفرین به شیعیان علی(ع) در این روز!
ژرفترین اعجاز
کتاب و نوشتارِ هدفمند و حکمتآمیز، چونان ساحری روح آدمی را سحر میکند و مرواریدِ درخشان حقیقت و معرفت را بر ساحل فهم و درک او میکشاند. از این روی آخرین معجزه جاویدان پیامبر، شگفتترین و ژرفترین اعجاز خدا، در قالب کتاب آمده است تا روح آدمیان را در میان امواج موّاجش به کرانههای سعادت بکشاند و جانهای مشتاق را به لقای الهی نزدیک کند. گرامی باد معجزه جاوید، گرامی باد کتاب شگفت و تحسین برانگیز مسلمانان، گرامی باد روز کتاب و کتابخوانی.
کتاب، نعمت بزرگ خدا
کتاب نعمت و بخشش بزرگ الهی، چراغ هدایت انسان و لطف بیپایان حضرت حق بر انسان است. کتاب آینهای است که حوادث غایب از نظر و معانی نهفته در درون آفریدهها را روشن میکند و آنها را از پسِ پرده مرور زمان و بُعدِ مکان حاضر میسازد، گویی حوادث قرنها قبل و هزاران فرسنگ دور، در این لحظه اتفاق میافتد. و این نشان عظمتِ نعمت الهی است که بر بشر ارزانی شده است. سپس باید که متواضعانه قامت بلند ذهن را در برابرش خم کنیم و گرامیش بداریم.
کتابهای پاک
کتابی میآورم تا بخوانمش، کتابی که برایم از دلهای بی ریا بگوید، از چشمهای معصوم، از شهادت و دلیری شهادت طلبان. کتابی که برایم از نور بگوید، از پیامبر، از صورت زیبا و سیرت نیکویش، کتابی که برایم از عفاف بگوید، از پاک بودن، و از آسمانی و الهی بودن. کتابی که برایم از خوبیها بگوید تا با آن در بهشت نیکیها قدم زنم و دلخستگیام را به سایهسار آرامش آرام دهم و تمام وجودم را از زیباییها و خوبیها لبریز سازم. به راستی کتابهای پاک به اندازه دلهای پاک، دوست داشتنی و مهربانند.
کتابها در سنجش ذهن
بعضی از کتابها چنان عمیقند که جهان با همه وسعتش در آن گم میشود. بعضی آن قدر کوچکند که خود را به زور نشان دادهاند؛ فکرِ بلند هرگز کتابهای سطحی را نمیپسندد و فکر کوتاه و نارس هرگز نمیتواند به کتابهای عمیق و معنادار و با محتوا دست یابد. بنگریم چگونه کتابی میخوانیم!
قفسههای پر از کتاب
کتابخانهاش پر و پیمون بود، کتابها همه زرکوب و زرنگار و رنگها همه متناسب و چشمنواز. قفسههای کتاب چیده و آراسته و کتابها مرتب و یک اندازه. ظاهر کتابخانه زیبا بود، امّا چرا کتابها عطر هیچ گلی را نمیپراکند؟ چرا از هیچ معنا و رنگی در آنها چیزی نبود؟ چرا در هیچ کدام زلال فهم و شفافیت دانش نبود. به نظر مثل کویری خشکیده، خالی از هر مفهومی.
روز کتاب و کتابخوانی، روز مسلمانان فرهنگ دوست و دانشور است که کتابهایمان در آموزش معرفت و آداب، از همه آثار، برتر و والاترند. «قرآن» بزرگترین و آموزندهترین کتاب آفرینش، کتاب ماست «نهج البلاغه» که دانستیها و خورشید گرمی بخش هدایت و صلاح است، از آن ماست. صحیفه سجادیه که با شیرینترین بیان، جامع دریای راز و نیازهاست، از ماست. ولی چرا میگوییم از آنِ ماست؟ از آن بشر است! از آنِ همگان است، زیرا «رحمةٌ للعالَمین» است.
روز کتاب و کتابخوانی بر پیروان بزرگترین کتاب خلقت، «قرآن مجید» گرامی باد.
کتاب مائدهای آسمانی برای روح است. بسیار ضروریتر از آن که فقط برای وقت گذرانی و سرگرمی خوانده شود. روح سرشار از استعدادمان را با خواندن کتابهای لهو و بیهوده، به سان بازیچهها هدر ندهیم.
اساس و شالوده زندگی
خواندن کتابهای ارزشمند، اساس زندگی سعادتمندانه است. کتابهای ارزشمند، گوهرهای شب تاب زندگیِ پر از ظلمت و جهلاند. ریسمانهای صعودند از ژرفای جهالت و تاریکی به اوج نورانیّت آسمان دانایی. دست از این گوهرها بر نداریم و آنها را گرامی بداریم.
سپاس از نویسندگان
کتاب ارزشمند، چونان درخت پرباری است که باغبانِ آن، سالها عمرش را به پای آن صرف کرده و آن را با زلال دانستیها و تجارب بارور نموده است؛ علفهای هرز خیال وخطا را زدوده و با نور معانی و حقایق پرورش داده است؛ آن گاه با یک دنیا خلوص و مهر آن را در اختیار ما نهاده. باشد که مهربانیش را ارج بنهیم و سپاسش گوییم.
کتابها از عرش تا فرش
دنیای کتابها، دنیای شگرفی است. در این میان، نهج البلاغه نیز کتاب است؛ کتابی که قلبها را روشن میکند و معرفتش در دلها آتش عشق میافروزد و موج خداجویی و کمالطلبیاش، به سینهها میکوبد. آیات شیطانی هم کتاب است. حاصل عمر سوخته فردی از تاریکی و ظلمت آمده. با این هدف پوچ که تمام چراغهای نوربخش دنیا را خاموش کند و ظلمت جهل و نادانی را در آسمان گیتی بپاشد. این کتاب است، آن هم کتاب؛ با تفاوتی به اندازه تفاوت نور و ظلمت.
کتابهای سودمندِ علمی، پل ارتباط فکری بین ما و پیشینیانند؛ تنها آینه تمام نمای تلاش گذشتگان و یکتا چراغ فروزنده آنچه زمان بر آن پرده ابهام افکنده است. کتابها را پاس بداریم.
سیری بر فراز زمان و مکان
کافی است یک کتاب خوب انتخاب کنی و ورقهایش را یکی پس از دیگری از صفحه ذهن و دیده بگذرانی، تا قفس کوچک روزمرگی زندگیات بشکند و از بیرون به گرداب تشویشها و هیجاناتی که در آن غرق شدهای بنگری. از سیلاب تندگذر زمان سربلند کنی و به فرا سو نظر بیندازی. پردههای مکان را کنار بزنی و تا دورترها بروی. کتاب بابی است برای پرواز ذهن و خیال، آفرین به بالی که به آسمان خوبیها پروازت دهد.
کتاب را بشناسیم
در زندگی امروزی با فریبهای هزار رنگ شیطان، با دامهای پر از دانههای دورویی، اگر کتابی بخوانی که سردرگمت کند، بی هدف و با مقصد بارت بیاورد و راه را نشانت ندهد، راه را گم خواهی کرد و به هدف نخواهی رسید و بیهوده خواهی رفت. روز کتاب، فرصت مناسبی است برای نگاهی دوباره و تازه به کتابهایی که میخوانیم.
در زلال کتاب
اگر فقط روزی یک بار روح آزرده از دود و دم تردیدها و نادانیها و سر و صدای خودکامیها را در زلال چشمه کتابهای راهنما شست و شو دهیم، هرگز غبار خطا و اشتباه و آلودگیِ ندانستن و نفهمیدن روحمان را بیمار نخواهد کرد.
دوستان آشنا
کتابها دوستانی بسیار مهربان و رئوفند. در کمترین فرصت بیشترین بهره را میدهند، هر جا که بخواهی به سراغَت میآیند و در هر حالتی با تو سخن میگویند. کمترین فرصت را برای دیدار میپذیرند و بر آنچه میگویند استوارند. بیتکلف و بی زحمت، همیشه میهمان مهر تو میشوند و یک دنیا دانش و فهم را برایت هدیه میآورند. گر چه هستند کتابنماهایی که در لباس فرهنگ و معرفت و هدیهشان جز ضرر نیست، امّا اگر هوشیار باشی، چنین به تو نخواهد رسید.
کتاب و بهرهمندی
خواندن کتاب، کاری بسیار لازم و ارزشمند است، نباید آن را با چاشنی بی حاصلگی و هرزگی آلوده کرد. کتاب باید که مفید باشد. باید وقتی کتاب میخواهی، چیزی بفهمی، چیزی را حس کنی، باید چیزی را به دست آوری، باید نفعی و معنایی ببری؛ حداقل به اندازه وقتی که گذراندهای. باید کتابها بزرگوار باشند.
روز کتاب و کتابخوانی بر باغبانان بوستان معرفت و ادب، نویسندگان و اندیشورانی که دانستهها و تجارب خود را در سفره اخلاص، بر صفحههای سفید کاغذ مینهند، خجسته و مبارک باد. دستانتان بر آفرینش و پرهیز و قلمهاتان همیشه استوار باد.
کتاب، رشته نجات
کتابی را باید خواند که از او بگوید؛ از او که جهان در ید حکمت و دانش اوست. کتابی را باید خواند که از انسان بگوید که از کجا آمده و به کجا خواهد رفت. کتابی را باید خواند که از بایدها و نبایدها بگوید؛ مثل چراغی در راه، در شبی تاریک. کتابی را باید خواند که دل را بیدار کند و قلب را امیدوار، دست و دل را به تلاش وا دارد و پای را به رفتن. کتابی را باید خواند که رشتهای برای بیرون آمدن از چاه جهل، به آسمان معرفت باشد. کتابی را باید خواند که شمیم عطرش مشام جان را از مستی معرفت و شناخت لبریز کند.
کتاب خواندن یعنی یافتن دوستی تازه، یعنی یک پله بالا رفتن در دانستن و معرفت، یعنی گشودن یک پنجره از نور به روی زندگی، یعنی کنار رفتن پرده نادانی از پیش چشم حکمت و دانش و یعنی نفس کشیدن در هوای تازه دانستن و آگاهی. روز کتاب، روز دوستیها و روشنیها گرامی باد.
پاسداری از کتابهای سپید
از اوّل انقلاب تا کنون یکسره کتابهای سپید را خواندیم، آنها که از خدا گفتند، از هدف خلقت، از تلاش ارزنده، از عشق به خوبیها، و درونمان سپید شد. مگذاریم کتابهای سیاه بین کتابهامان رخنه کنند. با فکر بلندمان، با نور ایمانمان بایستیم و راه بر سیاهی ببندیم. زندهباد کتابهای سپید، کتابهای نور، کتابهای آموزنده و ارزنده و دور باد هر چه در آن از پوچی و بی دینی نشانی هست.
کتاب؛ راه رهایی
کتاب خواندن آزادی است. شکستن دیوار جهل و نادانی، شکستن حصار ندانستنها. از زندان تاریک ناآگاهی بیرون رفتن و به دنیای روشن و پر تحرک دانایی و آگاهی قدم گذاشتن؛ پاینده باد رهایی و آزادی از جهالت. عزیز و گرامی باد روز کتاب و کتابخوانی.
خواندن کتاب؛ سیر در معنی
خواندن یک کتاب، هجی کردن کلمات آن است، کتاب خواندن، فهمیدن است. باید نور دانستن را احساس کنی، باید روحت تازه شود، باید پرده از ندانستنیها کنار رود، باید حس کنی چیزی در تو جوشیده، چیزی به دست آوردهای و رازی را گشوده و کشف کردهای باید کتاب را با وجودت حس کنی. گوارا باد دنیای روشنِ درک و فهمهای تازه کتاب
سوگند به کتاب
بسم اللّه الرحمن الرحیم، ن، وَالقَلَم وَ ما یَسطُرُون
خداوندا! یاریمان کن تا کتابها و نوشتارمان، در راه تو روشنگری کند. چنان کن کتابهایی را که میخوانیم یا مینویسیم، شمیم عطر ایمان به تو را بپراکند و مخواه که کتاب ـ این آفریده ارزشمند و گرامیت ـ دریچهای به سوی کژی و انحراف و تاریکی باشد. خدایا! کتابها نعمتهای عظیم و عزیز تواند که به آنها قسم یاد کردهای، یاریمان کن قدرشان را بدانیم و بتوانیم تو را سپاسگزار باشیم.
اینجا کتاب خانه من است .یعنی خانه من .....
قفسه های مستعطیل شکلی که کنار دیوار چیده شده اندحجم زیادی ازمرادربرگرفته اند.ومیزهایی که صندلی های روبروی هم را به دور هم جمع کرده اند. این هاهمه تزئینات خانه من است .ومن که ساکت وآرام روی قفسه ها منتظرم تاکسی دستهایش رادرروشنی دست هایم بگذارد.
این جاساکت است وسکوتش جان می دهد برای تجربه ودیدن دنیای جداازاین دنیای تکراری روزانه .
من حرفها می زنم واز تمام آنچه می دانم ،ازتمام وجود باهمه آنهایی سخن می گویم که به من وبه وجودشان فکر می کنند
من باتو سخن می گویم که به خودت فکر می کنی . می خواهم هردوبه توفکرکنیم تااندیشه های روشنی دروجودهردوی مان توامان رشد کندواحساس بالغ شدن درحیط ی پهناور هستی درزلال اندیشه ات معنایابد.
کلمه هایم راز همان چیزهاییست که درسینه توست.
جمله هایم به خط خط نگارش افکارواندیشه ونگاه توست.
وراهی که می روم نه کوچه ای بن بست که خیابانی است پهناور وراهی است وسیع که انتهایش خودتویی اماوقتی که ازدریچه ی تاریکی به فصلی ازروشنایی رسیده ای .
با من بمان که من خود توهستم.بامن بمان که من باتومعنا می شوم ودرمن حرف بزن که من برای تو آفریده شده ام برای گفتن وبرای شنیدن آنچه تو می خواهی
نویسنده :آمنه جعفری جوکار
فرهنگ عاشورا
(عاشورا) در متن زندگی شیعه و در عمق باورهای پاک او جریان داشته و (نهضت کربلا) در طول 14 قرن ، با کوثری زلال و عمیق ، سیراب کننده جانها بوده است .
بی شک ، محتوای آن حماسه بزرگ و انگیزه ها و اهداف و درسهایش یک فرهنگ غنی و ناب و الهام بخش را تشکیل می دهد و در حوزه وسیع تشیع و دلباختگان اهل بیت ، کوچک، بزرگ، عالم و عامی ، همواره با ‹‹فرهنگ عاشورا›› زیسته ، رشد کرده و برای آن جان باخته اند؛ تا آنجا که در آغاز تولد، کام نوزاد را با تربت سیدالشهدا (ع) و آب فرات بر می دارند و هنگام خاکسپاری، تربت کربلا همراه مرده می گذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسین بن علی (ع) عشق می ورزند و برای شهادتش اشک می ریزند؛ و این مهر مقدس، با شیر وارد جان می شود و با جان به در می رود.
این مجموعه با بهره گیری از منابع موثق و معتبر شیعه و با فهرستی متفاوت و براساس موضوعات مختلف و براساس حروف الفبا تهیه و تنظیم شده است تا خواننده روان تر به مطلب مورد نظرش دست پیداکند.
البته فهرستی از همه مدخلهای مطرح شده در این کتاب، در پایان آمده که به صورت موضوعی عبارتند از : اشخاص، موضوعات و مفاهیم ، مکانها و شهرها، ابزار و وسائل، حادثه ها، اشیاء و پدیده ها، اصطلاحات ،کتابها و گروهها.
این کتاب با ارزش از مجموعه نوشته های جواد محدثی بوده و اثر برگزیده جهاردهمین دوره کتاب سال ولایت می باشد و در مجموعه عللاقمندان میتوانند برای تهیه این کتاب به کتابخانه های عمومی مراجعه کنند